سفر مشهد

دوستان عزیز قبل از همه چیز باید از تمامی شما تشکر کنم و بگویم که بخاطر باز نشدن نظرات و پیشنهادات شما بزرگواران در وبلاگم در محیط پرشین بلاگ تصمیم گرفتم که آدرس و محیط وبلاگم را به پرشین اسکای انتقال خانه بدهم و به نظرات ارجمند و سازنده شما دوستان احترام گذاشته باشم و ... .

در این وبلاگ از روز افتتاح آن تصمیم گرفته ام که فقط روزهای شاد و خوشم را در آن یادداشت کنم و به وسیله این وبلاگ دریچه ای برای راز و نیاز با دوست و همراهم که در همه حال پشتوانه ام بوده باشد و سخنان گرانقدر و خاطراتم را برای شما عزیزان بنویسم.

 

**  **  **  **  **

برداشت اول:

                         سفر مشهد

چند روز گذشته که با گروه تعزیه محبان اهل بیت که مدتی است با آنها همکاری می کنم راهی سفر زیارتی مشهد شدیم با این که برای این سفر مشکلات زیادی برایمان ایجاد شد اما به کمک دوستان و با لطف خداوند و حضرت عشق ما ایرانیان امام رضا (ع) راهی این سفر شدیم در این سفر با دو اتوبوس که یکی شامل خواهران بود و دیگری ما پسرها در آن بودیم اتفاقات زیادی در راه افتاد که هم باعث شادیمان شد و هم گاهی موجب ناراحتی.

در این سفر با بچه های دیگه ای هم آشنا و دوست شدم در راه اتوبوس به دو قسمت تقسیم شد گروهی که به مشهد می رفتند و گروه دیگری که به نخجوان و برای خودشان هم شاه انتخاب کرده بودند و در مدتی که در راه بودیم با شلوغ کردن و سر به سر بچه ها گذاشتن و وقتی هم که بچه ها می خوابیدند آنها را بیدار می کردند و سکه 5 تومانی می خواستند. در کل می توانم بگویم که روزهای خوشی را در راه داشتیم و با هم می گفتیم و می خندیدیم و گریه و اعزاداری می کردیم وقتی چشممان در وقت اذان عصر به گنبد و مناره حرم دوست روشن شد اشک شوق چشمانمان را در خود گرفت و زبان ناخواسته شروع به سلام کردن داد.

سلام بر شاه خراسان

سلام بر ضامن آهو

سلام بر ضامن الحجج

سلام بر غریب الغربا

سلام بر امام رضا (ع)

...

**  **  **  **

برداشت دوم:

                     اسکان و زیارت

بعد از اسکان و دوشت گرفتن با این که همه بچه ها خسته بودند اما همگی با هم در همان شب که رسیده بودیم برای زیارت به حرم رفتیم و بعد از خواندن دعای دخول و آداب حرم وارد حرم شدیم و زیارت کردیم همه بچه ها حال و هوای دیگری داشتند و باید این را بگویم که بعضی از بچه ها بار اولشان بود که به مشهد و حرم امام رضا ( ع) می آمدند و حال خاص خودشان را داشتند.

کارمان در مدتی که در مشهد بودیم این شده بود که صبح ساعت 10 بریم حرم و بعد از دعا و نماز ظهر حدود ساعت 14 برگردیم و بعد از خوردن ناهار و دوش گرفتند باز ساعت 16 بریم حرم و ساعت 21 برگردیم و بعد از 2 یا 3 ساعت استراحت بتاز حرم و زیارت و خواندن دعا بود که انجام می دادیم و صبح ساعت 5 به زایر سرا برمی گشتیم.

در این مدت از این بچه ها خیلی چیزها یاد گرفتم و یادم می اوردند روزهای خوش زندگی را که هیچ وقت دیگر نمی خواهم از یاد برم. در این سفر من خودم به شخسه بچه ها را بهتر شناختم و شناختم را در مورد چند نفرشان که اشتباه بود صحیح کردم .

سفر

سلام

شرمنده تمامی دوستان هستم به علت مشکلاتی که در وبلاگ قبلی ایجاد شده بود به همین جهت آن را به بلاک اسکی تغییر منزل دادم.

در این مدت یک ماه به مسافرت رفته بودم و جای همه شما خالی زیارت هم کردم و برای تمامی شما دوستان آرزوی شادی و خوشبختی کردم. درست فکر کرده‌اید رفته بودم به قم و جمکران و از آنجا هم به مشهد رفته بودم راستی یادم رفت بگم با بچه‌های گروه تعزیه محبان اهل بیت رفته‌بودم و براتون به این زودی عکسهای سفر را به نمایش می‌گذارم.

در کل سفر خوبی بود و با افراد جدیدی آشنا شدم و دوست شدیم و روحیه‌ام هم در این سفر عوض شد و دیگر به سختیها و مشکلاتی که داشتم می‌خواهم فکر نکنم و به آینده روشن فکر کنم.

شهر مشهد با این که اکثر ساکنانش زائر هستند و غریب اما کسی احساس غربت نمی‌کند و وقتی می‌خواهی از حرم برگردی و چمندانها را برای برگشت ببندی چشمها به گنبد و مناره‌ها می‌سپاری و یا هم در کناری ایستاده و به پنجره طلا نگاه می‌گنی و اشک چشم را همراهی می‌کند و فقط به این فکر می‌کنی که هر چه زودتر باز بیای.

**  **  **  **

زمان برگشت از جاده شمال داشتیم برمی‌گشتیم و این اتوبوسها از اولین روز با ما مشکل داشتند و حالا هم درست در گردنه حیران موتور اتوبوس خراب شد و سفر را در روزهای آخر برایمان تلخ کرد.