سلام

    عید را پیشاپیش به تمامی دوستان و عزیزان تبریک می‌گویم و امید وارم که سالی شاد را داشته یاشید.

    با آرزوی موفقیت روز افزون برای تمامی شما دوستان گرامی.


    یاد سال پیش همین موقع بخیر که چه روزهایی را داشتیم و حالا که آواره خبان و کوچه دنبال کار .

    سال پیش همه یک دست لباس خاکی و بدون دغدغه های زندگی و در کنار همدیگه داشتیم روزهای اوس سال را شروع می‌کردیم یاد حمید (فردین )٬ اتابک٬ ناصر٬ اکبر ٬ علی و بقیه افسران بخیر.

... 


     راستی کی می‌خواد تو انتخابات شرکت کنه و برای خودش نماینده انتخاب کنه البته باید به فکر این هم باشه که:

     ۱- وضع مالی نمایندش باید خوب باشه

    ۲-جیباش مثل جیب آخوندا و بعضیها نباشه که پر نمی‌شه

    ۳-دیگه وقت رفتنش باشه و به فکر پول و ثروت نباشه

    ۴- مثل گاو سرشو بیندازه پایین و کارشو بکنه

....

    هر کی همچین نماینده‌ای را تونست پیدا کنه خبری به من بده تا من هم شاید دلم خواست و رای دادم .


سلام

باز آومدم تا دلم را در اینجا خالی کنم و ...

اول از همه

دهه فجر بر شما مبارک باد

 

نمی‌دانم چه بنویسم اما این را می‌دانم که اکثر مشکلات ما از درک نادرست آزادی و انقلاب و مسئولیت است اکثر کسانی که در کشور ما به عنوان مسئول ادارات و ارگانهای دولتی هستند و یا در موسسات نیمه دولتی و امثال آن می‌باشند می‌توانم بگویم که اکثرشان با داشتن دوستان و آشنایان که در رده‌های بزرکتر هستند و یا به خاطر ثروت و مالی که دارند مسئول می‌شود .

چند روز پیش در یکی از ادارات دولتی بودم و برای ثبت قرارداد و بقیه قضایا رفته بودم که متوجه شدم کسی که در آنجا مسئول است و بهش مهندس می‌گن حتی دیپلم هم ندارد ولی چه بگم بخاطر پارتی که پدرش داره و ثروتش مسئول شده و جای یک کار شناس را گرفته و کار می‌کند و ... .

***********************

شرمنده تمامی دوستان هستم بخصوص دوستان دوران خدمتم ؛در این مدت آنقدر گرفتار شده بودم که نتوانستم برایشان زنگ بزنم ... در اینجا از همه آنها معذرت می‌خواهم و پیامهایی را که برایم گذاشته بودید را خواندم و...

به امید روزهای خوش در زندگی برای تمام بازدید کنندگان و دوستان ؛ شاد باشید و خوشحال

یادمان

با سلام به تمامی دوستان وبلاگیم

****

دلم گرفته

دوباره هواتو کرده

دوباره به یاد اون گوچه‌ها افتاده

دوباره تنهایی را آغوش گرفته

به یاد شبهای بارانی که آسمون هم دلش گرفته‌بود

به یاد صدای چه چه بلبل آواز خوان باغ

به یاد بوی یاس و شب بوی آن باغ

باغی که سر کوچه بود

باغی که همیشه تنهاییم آنجا بودم

باغی که هم صدا و همراهم بود در غمها و شادی

یادش بخیر چه شبهایی بود

چه روزها و ...

 

روزهای زیادی را در تنهایی گذرانده‌ام و با واژه تنها خیلی خوب آشنا هستم اما مدتی است که تنهایی هم به من دیگر رو نمی‌کند تا بتوانم خودم را خالی کنم . نمی‌دانم چه شده است از همه کس و همه چیز بدم میاد ...